جدول جو
جدول جو

معنی چاره نویین - جستجوی لغت در جدول جو

چاره نویین
علاج نداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاره جویی
تصویر چاره جویی
چاره اندیشی، جستجوی راه علاج، برای مثال فسونگر در حدیث چاره جویی / فسونی به ندید از راست گویی (نظامی۲ - ۱۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
نویین. از امرای مغول که در سال 661 هجری قمری با امیرباغو و دوازده هزار سوار به سیستان شد. (تاریخ سیستان ص 400) ، استوار کردن: و الجبال ارسیها (قرآن 32/79) ، و کوهها را استوار کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5 ص 467) ، بجای بداشتن. (تاج المصادربیهقی). بر جای بداشتن. (زوزنی). ثابت کردن. بر جای استوار کردن. بر جای ایستاده کردن (چنانکه کشتی را). (منتهی الأرب). لنگر زدن کشتی را. (منتهی الأرب) لنگر انداختن کشتی را یعنی در مرسی او را متوقف داشتن: و نحن ارسینا فی واد باسفلها. (رحلۀ ابن جبیر)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
تدبیر. صلاح اندیشی:
سکندر جهاندیدگان را بخواند
در این چاره جویی بسی قصه راند.
نظامی.
، حیله گری. فسونگری. فریبکاری:
فسونگر در حدیث چاره جویی
فسونی به ندید از راستگویی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چاره جویی
تصویر چاره جویی
جستجوی چاره جستجوی راه علاج
فرهنگ لغت هوشیار
تدبیر، چاره اندیشی، چاره گری، وسیله سازی، وسیله یابی، تمهیدگری، صلاح اندیشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد