نویین. از امرای مغول که در سال 661 هجری قمری با امیرباغو و دوازده هزار سوار به سیستان شد. (تاریخ سیستان ص 400) ، استوار کردن: و الجبال ارسیها (قرآن 32/79) ، و کوهها را استوار کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5 ص 467) ، بجای بداشتن. (تاج المصادربیهقی). بر جای بداشتن. (زوزنی). ثابت کردن. بر جای استوار کردن. بر جای ایستاده کردن (چنانکه کشتی را). (منتهی الأرب). لنگر زدن کشتی را. (منتهی الأرب) لنگر انداختن کشتی را یعنی در مرسی او را متوقف داشتن: و نحن ارسینا فی واد باسفلها. (رحلۀ ابن جبیر)
نویین. از امرای مغول که در سال 661 هجری قمری با امیرباغو و دوازده هزار سوار به سیستان شد. (تاریخ سیستان ص 400) ، استوار کردن: و الجبال ارسیها (قرآن 32/79) ، و کوهها را استوار کرد. (تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 ج 5 ص 467) ، بجای بداشتن. (تاج المصادربیهقی). بر جای بداشتن. (زوزنی). ثابت کردن. بر جای استوار کردن. بر جای ایستاده کردن (چنانکه کشتی را). (منتهی الأرب). لنگر زدن کشتی را. (منتهی الأرب) لنگر انداختن کشتی را یعنی در مرسی او را متوقف داشتن: و نحن ارسینا فی واد باسفلها. (رحلۀ ابن جبیر)
تدبیر. صلاح اندیشی: سکندر جهاندیدگان را بخواند در این چاره جویی بسی قصه راند. نظامی. ، حیله گری. فسونگری. فریبکاری: فسونگر در حدیث چاره جویی فسونی به ندید از راستگویی. نظامی
تدبیر. صلاح اندیشی: سکندر جهاندیدگان را بخواند در این چاره جویی بسی قصه راند. نظامی. ، حیله گری. فسونگری. فریبکاری: فسونگر در حدیث چاره جویی فسونی به ندید از راستگویی. نظامی